اینکه باور کنی هنوز جوان هستی و خیلی زود است برای خسته شدن. اینکه ناامید باشی اما هنوز کسی باشد که دوستش داشته باشی.
اینکه به تنهایی ات پشت کنی چرا که می دانی باید از خودت بیرون بزنی واِلا جا می مانی
اینکه به تاریخ رفته باشی، مُدام تکرار شوی.
اینکه رگی در سینه ات بسوزد وَ ندانی باید نگرانش باشی یا نباشی
.
اینکه بینِ دوستت دارم ها و جدایی ها ایستاده باشی و عقل و دلت بیخیال دورت پچرخند وُ دورت بزنند.
اینکه حرف بزنی، حرف بزنی، حرف بزنی
اینکه لال شوی ناگهان
. لال، لال.