سفر از عقل تا خیال

دلنوشته های یه جوون 25 ساله

سفر از عقل تا خیال

دلنوشته های یه جوون 25 ساله

حرف دل میزد فرهاد

پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۴۲ ق.ظ

زردها بیهوده قرمز نشدند

قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار

صبح پیدا شده اما، آسمان پیدا نیست

گرته روشنی مرده ی برفی همه کارش آشوب

بر سر شیشه هر پنجره بگرفته قرار

من دلم سخت گرفته است از این میهمان خانه ی مهمان کش روزش تاریک،

که به جان هم نشناخته انداخته است،

چند تن خواب آلود،

چند تن ناهموار،

چند تن ناهوشیار،

چند تن خواب آلود


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۸
مداد سیاه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی