سفر از عقل تا خیال

دلنوشته های یه جوون 25 ساله

سفر از عقل تا خیال

دلنوشته های یه جوون 25 ساله

دلیل نوشتن تو یه وب لاگ

پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۱۹ ق.ظ


بعد از خیلی داستان جالب تو زندگیم جوری شد که بشدت تنها شدم نه که تنها شدم از نظر کسیو نداشتن و ای مسخره بازیا از نظر نبودکسی که مث خودم باشه خیلی وقتا نمیتونم به کسی اعتماد کنم این بود که شروع کردم حرفامو روکاغذ نوشتن مینوشتم و خودم و خالی میکردم آخه بعضی از حرفارو اگه یه جا نگی منفجر میشی. بعد فکر کردم که نکنه کسی کاغذ امو بخونه ؟؟؟!!! این بود که نیاز پیدا کردم به یه وبلاگ که امیدوارم کمکم کنه تو آروم کردن خودم.تا ببینم چطور پیش میره :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۸
مداد سیاه

نظرات  (۲)

من دقیقا میفهممت. خیلی صمیمانه و قشنگ گفتی 
راستی یه ویرگول یه جاهایی بذاری بد نیست :-)
ایشالا خوب پیش میره!
پاسخ:
آماتورم دیگه ایشالا راه میفتم کم کم ;  ممنون از لطفت
سلام
ان شاءالله موفق باشید
ممنون از حضورتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی